اسلام هراسی متأثر از افراط گرایی
اسلام هراسی متأثر از افراط گرایی
برخوردهایی که از نگاه تبعیض آمیز فراتر رفته و در مواردی به برخوردهای فزیکی نیز منجر شده است. این برخوردها و واکنش ها، در جوامعی رخ می دهد که اساساً صیانت ازحقوق انسانی، اجتماعی و سیاسی را در سخنان و شعارهای خود، به عنوان اولویتهای خویش معرفی میکنند.
با آسیب شناسی این برخوردهای خشونتبار، تغییر و یا تفکرات رو به رشد اسلامهراسی در میان برخی از اروپاییان، به وضوح می توان انگشت اتهام را به سمت موضوعی برد که سال ها است اندیشمندان حوزه حقوق بشر نسبت به فراگیر شدن آن در میان جوامع غربی هشدار می دهند.
در هفتههای اخیر، رفتارهای اسلام هراسانه برخی شهروندان غربی در حوادثی نظیر به زیرماشین گرفتن یک زن مسلمان که از ناتوانی جسمی رنج می برد، به خوبی مشهود است. حادثه ای که بنابر گزارش پلیس بلژیک به صورت عامدانه توسط یک جوان بلژیکی انجام گرفته است. نقطه تاثر برانگیز این ماجرا،گرفتن عکس سلفی از مصدوم توسط این جوان می باشد. در موردی دیگر می توان به اخراج خانواده ای مسلمان از سوی یکی از خطوط هواپیمایی به دلیل مسلمان بودن، به درخواست سایر مسافران، اشاره داشت. دستگاه های دولتی نیز از این گونه واکنش ها به دور نیستند تا جایی که در روزهای اخیر بنابر قانونی جدید دانشجویان زن مسلمان دانشگاه های فرانسه، از حضور در کلاس های درس در صورت داشتن حجاب منع خواهند شد. این چند مورد صرفا مثال های معدودی از صدها واکنش ضد اسلامی است که امروز در غرب شاهد آن میباشیم. اسلام هراسی و یا به تعبیری "اسلام ستیزی" برخی افراد یا گروه ها در جوامعی که مدعی حقوق برابر و آزادی های اجتماعی می باشند، از عوامل گوناگونی سرچشمه می گیرد. در میان این علل، تاثیر استفاده ابزاری از برخی واژه ها در شکل دادن به اذهان عمومی بسیار چشمگیر است. واژه هایی که خواسته یا ناخواسته ممکن است تاثیراتی فراتر از یک کلمه صرف را بر ذهن شنوندگان بگذارند.
در دهههای اخیر رسانه ای شدن واژه"اسلام گرایان" در معرفی گروه های افراط گرا در سال های گذشته از سوی برخی رسانه ها، تامل برانگیز است که در ادامه به بررسی بیشتر آن میپردازیم.
تکراری هدفمندانه از کلمه"اسلام گرا" تاثیری فراتر از یک واژه
واژه "اسلام گرایی" یا "اسلام گرایان" در کمتر از دو دهه به یکی از اصطلاحات مهم سیاسی، خبری، اجتماعی و یا حتی حقوقی دنیای امروز تبدیل شده است.کلمه ای که خواسته یا ناخواسته در حال تغییر نگرش انسانی دنیای غرب به دنیای یک و نیم میلیاردی مسلمانان می باشد. نگرشی که گویی ما را آرام آرام به تئوری "برخورد تمدن های هانتینگتون" نزدیک می نماید. فراتر از طرز فکری که واژه اسلام گرایی به مخاطب خود القا می کند، این واژه، گویی به مذاق بسیاری سیاستمدران و گردانندگان شبکههای ارتباطی خوش آمده و شاید در آینده ای نزدیک، مبنای یک مکتب فکری، در اندیشه سیاسی غرب تبدیل شود.
با آغاز جریانات افراط گرایانه در جهان متاثر از تروریسم، واژه اسلام گرایی که در عمق خود اسلامهراسی را نهفته دارد، می تواند نقش ویژهای را در شکل گیری سیاست ها و قانونگذاری جوامعی که خود را قربانی تروریسم می دانند، بازی کند.
تزریق خشونت و افراط در واژه" اسلام گرایی" از سوی بسیاری از رهبران، کشورها، رسانه ها که این واژه را معادل و برابر با کلیه جریان های افراط گرایانه مورد استفاده قرار می دهند، همچنین تحمیل این واژه در فضای فکری جامعه جهانی، بر سر انسان متمدن امروزی که در پی رسیدن به جهانی بدون جنگ و ترور، مسیری پر دردی را تحمل کرده و خواستار جهانی پایدار بر مبنای اصول انسانی و حقوق بشر است، چه خواهد آورد.
استفاده ابزاری از واژه اسلام گرایی به جای افراط گرایی
افراط گرایی که امروز، مهمترین آسیب ایدئولوژی اسلامی به شمار می آید، با وجود مورد انتقاد بودن از سوی اکثریت فقهای اسلامی در میان گروه هایی از مردم در جوامع اسلامی و مخصوصا مسلمانان مهاجری که در غرب زندگی می کنند، ریشه دوانیدهاست. در حقیقت پدیده ای که به عنوان ابزار فشار بر رشد جنبش های منطقه ای علیه نفوذ غرب بر منطقه سال ها در خدمت اهداف برخی قدرت ها بودند، با جهشی باورناپذیر، به ساختار امنیت و صلح جهانی لطمه آورده است.
تحلیل گر مسائل خاورمیانه استیون بروک در کتاب "دوباره نگری اسلام سیاسی"، مدعی است که اساس وجودی این گروه ها نارضایتی از وضعیت موجود در کشور محل زندگی شان بوده است، نه مبارزه به دلیل هویت دینی خود. در واقع تحلیل وی از رشد این گروهها نابسامانی شخصیتی طبقه ای آسیب دیده از هر جامعه ای است که در شرایط کنونی بستری مناسب برای واکنش های خشونت آمیز درونی خود یافته اند. همانند فاشیسم که زمانی از سرخوردگی مردم مغلوب شکست خورده جنگ جهانی اول در جهت سازماندهی اهداف خود بهره جست.
امروز نیز گروه های سلفی با در اختیار داشتن منابع مالی فراوان وحمایت برخی کشورها که از این برهم ریختگی به منافعی هر چند کوتاه مدت می رسند، از این موقعیت استفاده می کنند. بروک معتقد است:گروه های افراط گرا در سیستم های سیاسی موجود ریشه دارند، بسیاری از آنان حتی در سیستمهای قانونگذاری برخی کشورها دخیل می باشند.
بروک با تمایز قائل شدن تفاوت میان جهادیها و گروه هایی که به سبب مشکلات سیاسی موجود در کشورشان به اعتراض و مبارزه روی آورده اند، از رواج واژه اسلامگرایان به عنوان واژه جایگزین جهادی ها یا افراط گرایان انتقاد می کند.
رژیمهای دیکتاتور منطقه که از نفوذ قدرت مردمی نگران بودند، امروز با حمایت از حاکمیت نظامی ها در مصر با جدیت به دنبال رایج شدن اسلام هراسی و عقاید افراطگرایانه می باشند. آنان از یک سو در کشورهای تابعه خود با هرگونه حرکت تروریستی این گروه ها مبارزه می کنند و از یک سو با حمایت از گروه های افراط گرا در بیرون از پیشبرد حرکت های مردمی در میان همسایگانشان جلوگیری می کنند.
آنان در یمن علی الرغم خطر گسترش القاعده، با ادامه جنگ و درگیری ها دنبال منافعی زودگذر و سطحی اند که نه تنها مخالف معیارهای حقوق انسانی هستند، بلکه معطوف به سابقه تاریخی نه چندان دور، دارای تاثیر منفی بر تامین امنیت جهانی نیز میباشد.
در بیرون از خاورمیانه بر اثر رواج اسلام هراسی به دلیل هویتی کردن واژه "اسلامگرایی"، کلیه دست آوردهای انسانی که جهان در پی سال های تلخ بعد از دو جنگ جهانی در صدد به دست آوردنش بود نیز در خطر است.
متاسفانه "نظریه های آرمانگرایان" که در سال های پس از جنگ توانسته بود به موفقیت های امیدوارکننده ای نزدیک شود، امروز با چالش "واقعیت گرایی" مواجه شده است که معتقد به برتری قدرت، سلطه و پول در عرصه سیاست خارجی و داخلی کشورهای جهان در دهه های آغازین هزاره سوم می باشد.
زهرا میرابیان
کارشناس علوم سیاسی
منابع:
www.economist.com
www.brookings.edu
https://www.hrw.org/news
http://www.american.edu/sis/faculty/upload/2011SP-SIS-419-012_Diwan.pdf
http://islamicmovements.umwblogs.org/
https://www.google.com