کشورهای نفتی خلیج فارس؛ فاقد حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی
کشورهای نفتی خلیج فارس؛ فاقد حقوق سیاسی و...
نفت باعث ایجاد فرصتهای فراوانی شد، امپراتوریهای بزرگ صنعتی طی قرن بیستم حداقل یک جنگ بزرگ براه انداختن که باعث گستر ش استفاده از نفت شد، اوپک متولد شد، سیاستهای جهانی با یکدیگر همتراز شدند، با جرات میتوان گفت کشف ذخایر عظیم نفت در خاورمیانه در شکلگیری جهانی که ما در آن زندگی میکنیم نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. این واقعیت که این منطقه بیشتر ذخایرنفت جهان رادرخودجای داده است نیزبه خاورمیانه اهمیت بسزایی در اقتصاد جهانی اعطاکرده است. علاوه برحضور بازیگران خارجی، بسیاری از عوامل داخلی مثل بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی نیز معضلات و چالشهایی جدی بر سر راه توسعه این منطقه به وجود آوردهاند.
مونارشیها و شیخنشینهای خلیج فارس به صورت خانوادگی و موروثی کشورهای خود را اداره میکنند. شیخنشینهای خلیج فارس فاقد احزاب سیاسی اند. در سایر کشورهای خاورمیانه که منابع و قابلیتهای دولت به مانند پادشاهیهای نفت خیز چندان گسترده نیست و تنشهای سیاسی فراگیرتر است و محدود به اقلیتهای حاشیه نشین نیست، فشار به مراتب بیشتری بر مناسبات حکمرانی وارد میشود. دولتهای خاورمیانهای همواره تلاش کردهاند بدون توجه به مشکلات پایه ای در روندهای دولت – ملت سازی منطقه وتنها با اتکا به درآمدهای نفتی این مشکلات هویتی را حل کنند.
اگر بخواهیم به طور مشخص به تشریح اوضاع سیاسی شیخنشینهای نفتی خلیج فارس بپردازیم؛ میتوان موارد زیر را به عنوان مشترکات سیاسی این منطقه برشمرد. نکته جالب توجه در مورد این مشترکات این است که در اکثر این موارد میتوان ردپای عامل نفت و درآمدهای نفتی را نیز مشاهده کرد. 1-بحران مشروعیت، هویت و اصالت: شاید بتوان گفت هر چند با درجات مختلف ولی همگی کشورهای خاورمیانه از بحران مشروعیت و هویت رنج میبرند. به دلیل فقدان دولت ملتسازی در منطقه، کشورهای خاورمیانه ای تلاش میکنند با اتکای کامل بر درآمدهای نفتی خود به مقابله با بحرانهای هویتی و در واقع خرید مشروعیت خود اقدام کنند.
2- بحران نمایندگی: در کشورهای نفتی خاورمیانه به دلیل اینکه دولت از نظر مالی وابسته به مردم خود نیست و با استفاده از منابع طبیعی به جای دریافت مالیات از مردم به آنها سوبسید نیز میدهد، این دولت دیگر خود را نماینده و پاسخگوی ملت نمیداند.
3- انتخاب نخبگان سیاسی براساس الگوهای خویشاوندی و فقدان شایستهسالاری در روند چرخش نخبگان.
4- سیاستهای پوپولیستی را نیز میتوان یکی دیگر از ویژگیهای مشترک نظامهای سیاسی در این منطقه بحرانزا دانست. درآمدهای نفتی همواره عاملی تقویتکننده برای سیاستمداران پوپولیست بوده که به وسیله درآمدهای هنگفت نفت سعی در اتخاذ سیاستهای عوامفریبانه داشتهاند.
5- دولت محوری و اقتدارگرایی نظامی: بسیاری از کشورهای خاورمیانه، بخش اعظمیاز ثروت نفتی خود را که باید صرف توسعه اقتصادی شان کنند صرف مسائل امنیتی میکنند. در نتیجه چنین هزینههایی از توان سرمایه گذاری کشور میکاهد و منابع محدود این جوامع را در زمینه کاملاً ناکارا مصروف میدارد و به این طریق جلوی رشد و توسعه اقتصادی را میگیرد. این هزینهها نه تنها باعث نابودی منابع ضعیف و بیبنیة این کشورها، بلکه باعث اضمحلال ساختار این جوامع میشود.
6- ناکارآمدی احزاب سیاسی را میتوان از دیگر مشترکات سیاسی اکثریت قریب به اتفاق کشورهای خاورمیانهای به حساب آورد. دولتهای رانتی به دلیل تسلط بر منابع نفتی و در نتیجه تسلط بر جامعه مانع از شکلگیری هر گونه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از جمله احزاب سیاسی میشوند.
7- فقدان یک الگوی بومیو منطقهای برای توسعه و دنباله روی مطلق از الگوهای توسعه سیاسی و اقتصادی غربی که در اکثر موارد نیز این الگوهای وارداتی کمکی به حل مشکلات ریشهای منطقه نمیکند.
یکی از موانع جدی اصلاحات در خاورمیانه اعم از شیخنشینهای نفتی خلیج فارس، جایگاه و نقش دولتهای رانتی در این گونه نظامهای حکومتی بوده است. ظهور دولت رانتی در خاورمیانه تاثیر زیان آوری بر توسعه اقتصادی و نیز گسترش آزادیهای سیاسی داشته است. اما به نظر میرسد اکثر حکومتهای خاورمیانه به دلیل اقتصادهای بیمار و متکی به رانت خود در معرض ابتلا به دیکتاتوری هستند و یاحتی بعضاً به این بیماری مبتلا شدهاند. تاثیر اقتصادی این پدیده را میتوان در وابستگی دولت به رانتها به عنوان منبع اصلی درآمد مشاهده نمود که اساسا از نفت حاصل میشود. این وضعیت به نوبه خود مانع ظهور بورژوازی مستقل شده است که میتواند دولت را در فعالیتهای اقتصادی سهیم کند یا در تنظیم حقوق، مسئولیتها و تکالیفش مورد اعتراض قرار دهد. دولت در عمل تلاش نموده است تا جمعیت را از طریق ارائه مجموعهای از خدمات و فعالیتهای اقتصادی که هزینهشان از طریق درآمدهای رانتی تامین میشود، راضی نگه دارد.
ایجاد و پیشبرد سیاستهای پوپولیستی و شکل دهی جامعه توده ای از مشخصات حکومتهای رانتیر میباشد. هرگاه جامعه به سمت تودهای بودن حرکت کند مردم از بسیاری از حقوق خود به دلیل نداشتن آگاهی محروم خواهند بود. ضعف طبقه متوسط و بورژوای منتقد که همواره دولت را در رابطه با سیاستهای اقتصادی و سیاسیاش مورد بررسی و نقد قرار دهد در یک جامعه تودهوار دولت رانتیر را قادر میسازد که به سیاستهای اقتدارگرایانه و غیرمسئولانه خود به راحتی ادامه دهد.
سمیه نوظهوری
کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه