پرسش از یافتن راهحلهای جهانی در مقوله حقوق بشر
پرسش از یافتن راهحلهای جهانی در مقوله حقوق بشر
پرسش از یافتن راهحلهای جهانی در مقوله حقوق بشر
نقدی بر سخنرانی یان الیاسون معاون دبیر کل سازمان ملل
مقدمه
آقای یان الیاسون، معاون دبیر کل سازمان ملل، در سخنرانی اش در ژنو در 18 نوامبر 2016 با عنوان «یافتن راهحلهای جهانی» مطالبی را عنوان کرد که در این گزارش تلاش میشود تا مورد نقد و بررسی قرار گیرد. یان الیاسون، سیاستمدار و وزیر سابق امورخارجه در دولت سوسیال دموکرات سوئد بود که آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد او را به عنوان معاون انتخاب کرد. بان کی مون در معارفه یان الیاسون او را فرد با تجربهی زیاد در زمینهی میانجی گری در اختلافات و بحران های جهانی معرفی کرد. یان الیاسون پیش از آن رئیس مجمع عمومی سازمان ملل، سفیر سوئد در این سازمان، وزیر امورخارجه و دبیر سیاسی دولت سوئد بوده است. ابتدا گزارشی کوتاه از اهم سخنان او در این اجلاس ارائه میشود و سپس برخی از مباحث سخنرانی ایشان را مورد نقد قرار خواهیم داد.
الف) نکات کلیدی سخنرانی الیاسون در اجلاس ژنو
الیاسون در ابتدای سخنانش تلاش می کند تا نگاهی منصفانه به گذشته و آینده جهان در ارتباط با یافتن «راه حلهای جهانی» با استفاده از همکاری های بین المللی ارائه دهد. در همان ابتدای سخنانش به طور صریح اشاره می کند که جهان امروز زیبا نیست و جنگ، پناهندگان و آوارگان و مهاجران، بلایای طبیعی، شکاف بین ثروتمندان و فقرا و شکست دولتها در مواجهه با این مشکلات مشخصه های اصلی جهان امروز ما است. الیاسون ادامه می دهد که در جهان امروز مرز بین ملی و بین المللی مبهم شده و هر مسئله ملی می تواند به سادگی ابعاد بین المللی بیابد. معاون دبیر کل سازمان ملل در ادامه سخنانش نتیجه می گیرد که دولتها بدون همکاریهای بین المللی ناتوان از ایجاد ثبات و رفاه هستند. بنابراین، نیاز به ایجاد فضا برای گفتگوی سازنده بین کشورهای عضو سازمان ملل به طوری که راه حل های بین المللی را برای مسائل پیدا کنند، ضروری است. الیاسون سوال مهمی را به مخاطبانش گوشزد می کند: آیا نهادهای بین المللی نتایج کافی ارائه کرده اند؟ بنابراین، یکی از چالش هایی که ما امروز با آن مواجه ایم، آزمون سخت چند جانبه گرایی در حل مسائل است. الیاسون در ادامه سخنانش عنوان می کند که سازمان ملل هم بازتابی از «جهان چنان که هست» است و هم نشانی از «جهان آنگونه که باید باشد». کار ما این است که شکاف بین این دو را کم کنیم. سه ضلع اصلی این کار در این سه مقوله است: صلح و امنیت، توسعه و حقوق بشر.
بخش مهمی از سخنان الیاسون که مد نظر این گزارش است جایی است که او با اهمیتی که حقوق بشر و حاکمیت قانون برایش دارد اشاره می کند: «چشم انداز جهانی ممکن است تغییر کند، اما ارزشهایی که زیر بنای کار ما بر اساس آنها در سال 1945 شکل گرفت تغییر نمی کند. این اهداف و اصول در منشور ملل متحد و در اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام شده اند». الیاسون در انتها عنوان می کند میکند «چقدر دلیل برای امید داریم و چقدر نیروهای خوب وجود دارد که می تواند به ایجاد یک جهان مملو از کرامت برای همه یاری رساند. هیچوقت نباید ناامید شویم. ما باید بر پای اصول و ارزشهای اساسی بایستیم و به یاد داشته باشیم: هیچ کس نمی تواند همه چیز را انجام دهد، اما هر کس می تواند کاری انجام دهد».
در باب صحبتهای ایشان درباره حقوق بشر به عنوان یک ارزش جهانی نکاتی لازم به ذکر است که در ادامه به آن اشاره میشود.
ب) تفاسیر متفاوت از ارزشهای بنیادین
کانت به عنوان یکی از فیلسوفان بسیار موثر بر مقوله حقوق بشر معتقد است قانون اخلاقی نیازمند مبنایی قاطع و نه احتمالی و متغیر است. مبنای قانون اخلاقی باید مقدم بر تمام مقاصد و اهداف باشد. اما به نظر می رسد ارزشها منطبق بر زمان و مکان هستند. طرفداران حقوق بشر در تلاشند تا آن را به عنوان یک ارزش بنیادین پایدار معرفی نمایند. پرسشی که در اینجا پیش می آید این است که آیا این نوع از ارزشهای بنیادین مثل مقوله حقوق بشر که در اعلامیه حقوق بشر انعکاس یافته در شرایط مختلف تفسیر یکسان دارند؟ این تفاسیر متفاوت تا چه اندازه ماهیت این مفاهیم را تحت تأثیر قرار میدهد؟ رویکردهای مختلف فلسفی حکایت از آن دارند که ارزشها در زمانها و مکانهای متفاوت دچار تغییر معانی میشوند. برای مثال، جان رالز به عنوان یک فردگرا معتقد است هر شخصی مصون از تعرض است و این مصونیت از اصول پیشینی عدالت است و حتی رفاه کل جامعه هم نمی تواند این اصل را نقض کند. در حالی که به نظر اندیشمندان اسلامی سعادت کل جامعه هدف دین و سیاست است. بدین ترتیب به نظر می رسد منابع مختلف اعتقادی، ارزشهای متفاوت اخلاقی پدید میآورند. مفاهیم ارزشی همچون حقوق بشر گرچه ظاهرا در تمامی اعصار معتبر بودهاند اما تفسیر آن مفاهیم در دورانهای مختلف عملا به اختلاف تفسیر و در نهایت تغییر معانی آنها منجر می شود.
ج) حقوق بشر: غربی یا جهانشمول؟
یکی از چالشهای عمدهای که مفهوم حقوق بشر با آن مواجه است تفاسیری است که از بنیادهای معرفتی این مفهوم صورت میگیرد. در این رابطه مهمترین پرسش این است که آیا حقوق بشر یک مفهوم جهان شمول است و قدر مشترک همه نظام های اخلاقی و اعتقادی است یا مفهومی غربی و برآمده از تجربیات اروپا و آمریکای مدرن است؟
در ارتباط با این بحث مثالی میآوریم: کانت اخلاق را فقط و فقط ناشی از آزادی می داند و آزادی است که اخلاق را میسر می سازد و آن را تعیین می کند یا جان رالز معتقد است جامعه متشکل از آحاد افراد انسانی نیازمند اصولی است که بر اساس آنها فواید و عواید ناشی از همکاری توزیع شود. از این رو، حقوق بشر از همین اصول باید سرچشمه بگیرد. چرا که شیوه تعیین حقوق و تکالیف در نهادهای اساسی جامعه با استفاده از اصول یادشده مشخص می گردد. در حالی که در دین اسلام و مذهب تشیع، فقه حدود آزادی، اختیار، حقوق و تکالیف مومن را مشخص می کند. بدین ترتیب آیا حقوق بشر مبتنی بر نظریات کانت میتواند برای مسلمانان معتبر باشد؟ به نظر می رسد ارزشهایی همچون مفهوم حقوق بشر که در 1945 سازمان ملل را تشکیل دادند برآمده از تجربیات منحصر به فرد فلسفی، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی اروپا و امریکا به خصوص در قرن 20 هستند. وقایعی چون ظهور داعش به سادگی نشان میدهد که این ارزشها اولاً تا چه اندازه جهانشمول نیستند و ثانیاً چه به سادگی می توانند نادیده گرفته شوند. برای جهانشمول کردن واقعی آنها باید تغییرات فراوان در آن به وجود آورد. در ثانی تجربه نشان داده هر دولتی به سادگی می تواند برای خود ارزشهای جدیدی تألیف کند. این اتفاق با انقلاب ها به شکلی دیگر می افتد. امروزه حتی انتخابات آزاد نیز جابه جایی های فراوان در ارزشهای یک کشور (مثل امریکا) پدید می آورند. به راستی صحبت از ارزشهای جهانی در چنین شرایطی تا چه اندازه ممکن است؟
د) فقدان ضمانت اجرایی برای ارزشهای مندرج در منشور سازمان ملل
به نظر می رسد که عضویت در سازمان ملل برای بسیاری از کشورها تنها عضویت در یک سازمان بین المللی است که در صورت جلب منافع این کشورها به آن اهمیت می دهند و همکاری می کنند، اما در صورتی که در تضاد با منافع آنها قرار گیرد، هیچ ابایی به اعلام مخالفت، یا در نظر نگرفتن مصوبات آن ندارند. نکته اینجاست که سازمان ملل برای این کشورها یک «سازمان اعتقادی» که عضویت در آن الزام به ارزشهای آن را در پی داشته باشد نیست و یک تعهد بینالمللی است که به سادگی می تواند نادیده گرفته شود. مثالها برای اثبات این مدعا فراوان است. پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که اصولاً عضویت در سازمان ملل متحد را تا چه اندازه میتوان به عنوان قبول واقعی ارزشهایی همچون حقوق بشر -که مندرج در منشور سازمان ملل متحد است- و اعلامیه جهانی حقوق بشر دانست؟ بدیهی است که در صورت مخالفت کشورهای قدرتمندتر با این سازمان، آنها با چالشها و مجازاتهای کمتری نسبت به کشورهای ضعیف مواجه می شوند. کانت می گوید هدف دولت رونق بخشی به شرایطی است که به شکوفائی آزاد و خود مختار فرد کمک می کند. در حالی که امروز دولتها مفاهیمی از قبیل منافع ملی، افزایش قدرت و امنیت ملی را سرلوحه تعیین سیاستهای خویش قرار میدهند. به این ترتیب باید تصریح کرد که اینها ارزشهای واقعی دولتهای امروزند نه ارزشهای مندرج در منشور سازمان ملل.
نتیجه گیری
در این نوشتار تلاش شد تا به بهانه نقد سخنان یان الیاسون، معاون دبیرکل سازمان ملل، اشاراتی به چالشهایی که مقوله حقوق بشر در جهان امروز با آن مواجه است شود. اهمیت موضوع از این جهت است که با مبهم شدن مرز بین ملی و بین المللی نیاز به ایجاد فضا برای گفتگوی سازنده بین کشورها که در نهادهایی همچون سازمان ملل گرد هم می آیند، بیشتر شده است چراکه آنها خواهند توانست از تبدیل شدن «تضاد منافع» به «تقابلهای خشونتبار» چون جنگ بپرهیزند. اما با نگاهی به شرایط امروزی جهان احساس می شود چندجانبه گرایی و ارزشهایی که آن را امکان پذیر می سازند در معرض نقدهای بنیان براندازی قرار دارند. یکی از این ارزشهای بنیادین مقوله حقوق بشر است.
الیاسون در این سخنرانی اشاره می کند که چشم انداز جهانی ممکن است تغییر کند، اما ارزشهایی که زیر بنای کار ما بر اساس آنها در سال 1945 شکل گرفت تغییر نمی کند. در این نوشتار تلاش شد تا نقدهایی که بر این مدعا وارد است اشاره شود. اولین چالش این است که مفاهیم ارزشی همچون حقوق بشر گرچه ظاهرا در تمامی اعصار معتبرند اما تفسیر آن مفاهیم در دورانهای مختلف عملا به اختلاف تفسیر و در نهایت تغییر معانی آنها منجر می شود. نکته بعدی اختلاف نظر در بنیادهای معرفتی این مفهوم است. این که حقوق بشر دستآوردی جهان شمول است یا مفهومی بر آمده از تجربیات غرب، چالشی جدی در گسترش عملی این مقوله در سطح جهان است. در نهایت اشاره شد که عضویت در سازمان ملل یک تعهد بینالمللی است که می تواند نادیده گرفته شود و تا زمانی که ارزشهای مندرج در منشور سازمان ملل ضمانت اجرایی نداشته باشند، صحبت در باب آنها به نصایحی می مانند که می توانند به سادگی نادیده گرفته شوند. بنابراین راهحل های جهانی برای ارزشهایی همچون حقوق بشر هنوز آرمانی بسیار دور از دسترس به نظر میرسند.
سعید سارانی