مصاحبههای اختصاصی: وضعیت غزه بعد از نسلکشی توسط اسرائیل
مصاحبههای اختصاصی: وضعیت غزه بعد از نسلکشی...
مصاحبه اختصاصی سازمان دفاع از قربانیان خشونت با پروفسور ریچارد فالک استاد بازنشسته آمریکایی حقوق بینالملل در دانشگاه پرینستون و گزارشگر اسبق وضعیت حقوق بشر در سرزمینهای اشغالی فلسطین با موضوع وضعیت غزه بعد از نسلکشی توسط اسرائیل.
غزه 364 کیلومتر مربع مساحت دارد. این شهر 2 میلیون و 300 هزار نفر جمعیت داشته و یکی از متراکمترین مناطق زندگی با بیش از 6100 نفر در هر کیلومتر مربع در جهان میباشد. حدود 70 درصد از فلسطینیهای ساکن نوار غزه از دیگر مناطق فلسطین به این منطقه آواره شدهاند. مردم غزه سالهاست که در رنج و فشار هستند و در منطقهای زندگی میکنند که به شدت تحت کنترل اسرائیل است و مردم این سرزمین هر از گاهی توسط شهرکنشینان یا سربازان اسرائیلی کشته میشوند. این اقدامات در نهایت منجر به حمله حماس به اسرائیل تحت عنوان عملیات طوفان الاقصی شد. اقدامی که به گفته دبیرکل سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش، در خلأ اتفاق نیفتاد.
پس از این عملیات در نتیجه حملات مستمر و مرگبار اسرائیل به غزه بیش از 16000 فلسطینی جان خود را از دست دادند که بیشترین این قربانیان زنان و کودکان بودهاند. بیش از 6 هزار کودک فلسطینی در این حملات کشته شده و حدود یک و نیم میلیون نفر از ساکنان غزه نیز آواره شدهاند. اوضاع به حدی وخیم شده که ضمن برخاستن اعتراض بسیاری از فعالان حقوق بشر و مقامات سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش نسبت به تشدید تشدید "فاجعه" در غزه هشدار داد و با استناد به ماده 99 منشور سازمان ملل، از شورای امنیت سازمان ملل خواست تا در مورد جنگ غزه اقدام کند. با توجه به اهمیت بحران غزه و لزوم جلوگیری از نسلکشی در این منطقه، سازمان دفاع از قربانیان خشونت مصاحبهای با دکتر ریچارد اندرسون فالک، گزارشگر اسبق (۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴) شورای حقوق بشر درخصوص وضعیت حقوق بشر در سرزمین های فلسطینی اشغال شده از سال 1967، استاد بازنشسته آمریکایی حقوق بینالملل در دانشگاه پرینستون و رئیس هیئت امنای ناظر حقوق بشر اروپا-مدیترانه ترتیب داد. ایشان در این حوزه صاحبنظر بوده و کتب گوناگونی را نیز نگاشته است. در ذیل نکات محوری گفتگو ارائه میشود.
در ابتدای این مصاحبه از دکتر فالک در خصوص استفاده از گرسنگی دادن به غیرنظامیان و کودکان به عنوان ابزاری برای جنگ توسط اسرائیل سؤال شد، که ایشان صراحتاً اذعان داشتند که سیاستهای که عمداً بر روی گرسنگی یا محرومیت از دسترسی به غذا به عنوان یک تاکتیک یا ابزار جنگ متمرکز باشد، ارتکاب جنایات جنگی محسوب میشوند. وی همچنین تأکید کرد که هیچ دلیلی این اقدامات را توجیه نمیکند و گرسنگی عمدی به غیرنظامیان بدون قید و شرط توسط کنوانسیونهای ژنو نیز ممنوع اعلام شده و یک جنایت جنگی ذاتی محسوب میشود که در صورت تکرار یا ادامه، میتواند به عنوان جنایت علیه بشریت مطرح شود. اگر به نظر برسد که ابزار گرسنگی با هدف از بین بردن یک نژاد، قوم یا مذهب، به طور کلی و یا جزئی، مورد استفاده قرار گرفته به عنوان نسل کشی نیز میتواند مورد پیگرد قرار گیرد.
ایشان در ادامه افزودند که در چارچوب «جنگ» اسرائیل علیه غزه، محدودیتهای اعمالی از قبیل محدودیت دسترسی به برق، آب، دارو و وسایل بهداشتی که بر جمعیت فقیر این منطقه اعمال میشود نمونههایی از جنایات جنگی و نسلکشی بوده که به صراحت توسط مفاد کنوانسیون چهارم ژنو اعلام شده است. اسرائیل به عنوان قدرت اشغالگر وظیفه فراگیر حفاظت از مردم غیرنظامی تحت هر شرایطی را بر عهده دارد. ماده 6 کنوانسیون ژنو حاکی از آن است که دولت اشغالگر وظیفه حمایت و حفاظت از غیرنظامیان را برعهده دارد.
ایشان در مورد حمله به بیمارستانهای غزه و پناهگاههای غیرنظامیان که مناطق حفاظت شده محسوب میشوند نیز گفت، با توجه به دقت تسلیحاتی اسرائیل، این اقدامات از جدیترین اتهامات علیه آنها میباشد. اسرائیل با این اقدام بسیاری از ساکنین غزه را وادار به کوچ به سمت بخش جنوبی نموده است. به نظر میرسد که کل عملیات نظامی علیه غزه با هدف ایجاد یک پدیده پاکسازی قومی قابل مقایسه با خلع ید اجباری بیش از 700000 فلسطینی است. این اتفاق در مراحل پایانی جنگ 1948 نیز رخ داد که فلسطینیان به آن نکبه (یا فاجعه) میگویند. در خصوص راه حل برای شرایط کنونی در فلسطین نیز ایشان عقیده دارند که تنها راه حل عملی تشکیل دو دولت میباشد که با موانع بزرگی مواجه است. اولین مجموعه موانع، پدیده گسترش شهرکسازی توسط اسرائیل است که به طور مداوم در سازمان ملل متحد و اکثر مراکز بین المللی به عنوان نقض مستقیم ماده 49 (6) ژنو 4 تلقی شده است. در حال حاضر حدود 250 شهرک در اطراف کرانه باختری و حدود 500000 شهرکنشین وجود دارد که به زور در برابر هرگونه ترتیباتی که خواستار جابجایی آنها در اسرائیل قبل از 1967 باشد مقاومت میکنند. دومین مانع عمده، مخالفت شناخته شده رهبری لیکود، از جمله نتانیاهو، با اشکال معنیدار دولت فلسطین است. سومین مانع مربوط به احتمال امتناع فلسطینیها از پذیرش شکل پستتر از کشورداری شامل غیرنظامیسازی دائمی توسط فلسطینیها است. از سوی دیگر با توجه به عمق نارضایتی که با رویدادهای 7 اکتبر همراه است، حتی اتحاد کنفدرالی این دو ملت در شرایط کنونی به سختی قابل تصور است. در عین حال، احیای وضعیت سابق با توجه به ویرانی غزه، که با چشمانداز ماندگار بیخانمانی گسترده که بر کل جمعیت شمال غزه تأثیر میگذارد، غیرممکن به نظر میرسد. راهحلهای ابتکاری شامل فدراسیون یا کنفدراسیون با لبنان یا مصر نیز در این مرحله غیرقابل اجرا به نظر میرسد، اگرچه با توجه به عدم وجود یک ترتیبات صلح امکانپذیر، حمایت از راهحلهای نوآورانه بدترین گزینههای قابل قبول روز بعد است.
با توجه به این توضیحات از ایشان در خصوص راهبردی که میتوان به رنج مردم غزه و محاصره این منطقه پایان داد سئوال شد که ایشان اظهار داشتند که اینها سوالات دشواری هستند که تا زمانی که اسرائیل توسط چنین حکومت افراطی اداره میشود و همچنان از حمایت ایالات متحده و قویترین اعضای اتحادیه اروپا برخوردار است، ممکن است هیچ پاسخ رضایت بخشی برای آنها وجود نداشته باشد. من فکر میکنم که حتی این دولتهایی که در طول نمایش دهشتناک نسلکشی از اسرائیل حمایت میکنند، فشار فزایندهای را از سوی شهروندان خود برای یافتن آیندهای انسانیتر برای مردم غزه و تمام فلسطین اشغالی احساس میکنند و از این نظر، ویرانیهای ایجاد شده توسط اسرائیل نتیجه معکوس داشته است. راهبردی که نگرانیهای امنیتی را با جاهطلبیهای توسعهطلبانه همراه میکند، اگرچه هنوز برای اطمینان از چنین ارزیابی خیلی زود است. من فکر میکنم اولین اولویت پس از برقراری آتشبس دائمی، تأمین امنیت بعد از خروج نیروهای مسلح اسرائیل از غزه و به دنبال آن یک تلاش اضطراری بینالمللی است که اولویت را به بازسازی محلههای مسکونی ویرانشده و سرپناههای خانوادگی و همچنین بازگشت افراد به محل زندگی خود بدهد. تخلیه اجباری همراه با شدت بمباران بیش از 76 درصد از سرپناههای شمال غزه را ویران کرده است. البته، بازسازی بیمارستانها و ترمیم آسیبهای وارد شده به سازههای سازمان ملل، مساجد، کلیساها و تأسیسات پناهندگان نیز باید توسط کمککنندگان بینالمللی در تلاش برای مقابله با این چالش عظیم ویرانی در زمان هوای سرد و ازدحام جمعیت، لحاظ شود.
پروفسور فالک در ادامه عنوان میدارد: «دشوارتر از همه، پایان دادن به تسلط آهنین بر غزه است که از سال 1967 به اشکال مختلف ظالمانه حفظ شده است. اولین گام درخواست شورای امنیت سازمان ملل و احتمالاً سایر گروههای بینالدولتی برای رفع محاصره تحمیلی خواهد بود. عملاً مسلم است که تا پیششرطهای سیاسی خاصی لحاظ نشود نمیتوان این گامها را برداشت. جایگزینی دولت نتانیاهو با یک ائتلاف جدید، از اهمیت سیاسی حیاتی و شاید ضروری در شرایط روز بعد است. امیدواریم که رهبری جدید اسرائیل متعهد به یافتن چارچوبی بیطرف برای مذاکره و حصول یک سازش سیاسی واقعی باشد که در نهایت باید حقوق اساسی مردم فلسطین را نیز به رسمیت بشناسد. این ایدهها ممکن است در حال حاضر آرمانشهری به نظر برسند، اما تنها جایگزین عملی برای نوع سیاست افراطی میباشد که اسرائیل تاکنون در واکنش به حمله 7 اکتبر به آن تکیه کرده است، حملهای که بلافاصله توسط دولت اسرائیل به عنوان فرصتی برای اجرای آن استفاده شد و مراحل نهایی پروژه توسعه طلبانه صهیونیستی را که شامل کنترل حاکمیتی و خلع ید فلسطینیها در کرانه باختری رود اردن و محو بینالمللی کلی مردم فلسطین و خاموش کردن هر گونه انتظارات باقیمانده از تشکیل دولت میشد، کلید زد. نابودی حماس هرگز دلیل اصلی پاسخ نامتناسب اسرائیل نبوده است و ممکن است به دلیل نیاز درک شده رهبران تل آویو برای منحرف کردن توجه اسرائیلیها و جهان از شکستهای امنیتی غیرقابل توجیه بوده باشد. دولت اسرائیل که به حماس اجازه داد حمله 7 اکتبر خود را طراحی و اجرا کند به چند چیز برای تحقق این دیدگاه نیاز داشت: شیطانسازی حماس، بزرگنمایی تهدیدات امنیتی آینده اسرائیل، و حمله و نسل کشی که مجازات ناشایست و هولناکی را برای 99 درصد غزه بی گناه و قبلاً قربانی شده به همراه داشت. برای فردای مردم غزه تفکیک فوریت فعالیتهای بشردوستانه، تأمین مالی و شرایط قابل زندگی برای مردم ضروری میباشد با این حال، واگذاری مسیر سیاسی به احزاب، تراژدیهای آینده را به دنبال خواهد داشت که ناشی از اهداف متناقض ذاتی استعمارگری شهرکنشینان و اهداف جنبش ملی مقاومت در شرایط پسااستعماری است».
برای مطالعه متن کامل به زبان انگلیسی به اینجا مراجعه نمایید.