گسترش ناامنی به بهانه جنگ با تروریسم
گسترش ناامنی به بهانه جنگ با تروریسم
در حالی که منع توسل به زور به عنوان یکی از اصول اساسی در منشور سازمان ملل متحد پذیرفته شده است اما بهانه مقابله با تروریسم باعث شد تا آمریکا بر خلاف اصول اساسی حقوق بشردوستانه با حمله به افغانستان، عراق، لیبی و مشارکت در جنگ علیه تروریستهای داعش، نه تنها به ناامنی در این کشورها دامن بزند که حتی حقوق اولیه شهروندان در این مناطق را نیز با خدشه جدی روبرو کند. اما جنگ به لحاظ حقوقی چه پیامدی برای کشورها دارد.
حمایت می نویسید،جنگ به درگیری سازمانیافته و مسلحانه گفته میشود که بین دولتها، ملتها یا گروههای دیگر انجام شده و با خشونت شدید، گسیختگی اجتماعی و تلفات جانی و مالی همراه است. این رویداد ممکن است ماهها و بلکه سالها ادامه داشته و زندگی دولتها و ملتها را تحتالشعاع خود قرار دهد.
مقدمه بسیاری از جنگها، اختلافات ایجادشده بین دولتها به دلیل مسایل مختلف است. مثلا بعضی از کشورها که همواره ادعای برتری نسبت به سایرین دارند، برای اثبات برتری خود سعی در تحمیل نظرات و دیدگاههای خود داشته و در مواردی نیز میخواهند در امور داخلی این کشورها دخالت کرده و گاهی نیز تصمیمگیری کنند.
گاهی اوقات این دخالتها تا آنجا پیش میرود که کشور ضعیفتر در مقابل این تحمیل نظرات واکنش نشان داده و دیگر اجازه این دخالتها را به کسی نمیدهد. در مقابل، کشور زورگو نیز به قصد مقابله به مثل، تصمیم به لشگرکشی میگیرد تا خاک این کشور را تصرف کند و با این اقدام، به تصور خود، کشور سرکش را بر سر جای خود بنشاند. این در حالی است که به طور قطع، کشور مورد تهاجم نیز دست روی دست نگذاشته و از خاک و تمامیت ارضی خود دفاع میکند.
البته ناگفته نماند که این تهاجم و دفاع که تشکیلدهنده اصطلاح ناخوشایند «جنگ» است، نه تنها برای طرفین هزینههایی به دنبال دارد بلکه برایشان گران نیز تمام میشود.
چرا که در جریان جنگهایی که بین کشورها واقع میشود، علاوه بر نیروهای نظامی و ارتش که به طور کلی وظیفه حفظ نظم و امنیت را در کشورها بر عهده دارند و در این میان ممکن است جان خود را از دست بدهند، بسیاری از غیرنظامیان ـ که در اختلافات ایجادشده بین دولتها نقشی ندارند - نیز جان و مال خود را از دست میدهند.
همچنین بسیاری از ساختمانهای واقع در مناطق مسکونی، هدف حملات هوایی واقع شده و به دنبال آن بسیاری از شهروندان که بیشتر آنها را زنان و کودکان بیگناه تشکیل میدهند، کشته میشوند.
گسترش تروریسم به جای تامین امنیت
بسیاری از جنگهایی که در طول تاریخ بشریت، جهانیان شاهد آن بودهاند، در ظاهر با هدف تامین و گسترش صلح اتفاق افتاده است و کشورهای متجاوز این گونه وانمود کردهاند که میخواهند زمامداران ظالم را از برکنار کرده و حاکمان عادل را بر سر کار بیاورند.
این در حالی است که شاید در این کشورها تغییر حکومت اتفاق افتاده باشد اما تجربه جنگهای مختلف در جهان این موضوع را اثبات کرده است که معمولا وضع کشورهای مورد تهاجم، پس از پایان جنگ، نه تنها بهبود پیدا نکرده و صلح و امنیت در این کشورها گسترش نیافته بلکه وضع موجود نسبت به قبل از تهاجم، وخیمتر نیز شده است.
به عنوان مثال، در پی حملات تروریستی گروه القاعده در خاک ایالات متحده آمریکا در تاریخ 11 سپتامبر ۲۰۰۱، برابر با ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ هجری شمسی، تعداد زیادی از شهروندان و مردم عادی دارای ملیتهای مختلف، جان خود را از دست دادند و در نتیجه آن خسارات مالی هنگفتی نیز به دولت آمریکا وارد شد. به دنبال این حادثه، ایالات متحده آمریکا با حمله به افغانستان و کنار زدن طالبان از قدرت، به این دلیل که به تروریستهای القاعده پناه میداد، به این اقدام پاسخ داد.
این در حالی است که با حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان و سرنگونی حاکمان وقت، در حالی که این تصور وجود داشت که اوضاع شهروندان از لحاظ جنبههای مختلف امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و ... بهبود پیدا کند اما این اتفاق نیفتاد و علاوه بر از بین رفتن امنیت حداقلی، تروریسم نیز افزایش پیدا کرد. در واقع تروریسم و جنگ به عنوان دو روی یک سکه با هر هدفی هم باشد، پیامدی جز نابودی و ناامنی برای شهروندان ندارد.
انسانهای ابتداییتر بیشتر به جنگ روی میآورند
یک جامعهشناس در گفتوگو با «حمایت» با بیان اینکه بشر در تمام طول تاریخ شاهد جنگهایی در جهان بوده است، اظهار کرد: هر اندازه از زمان گذشته به حال نزدیکتر میشویم، میتوان این موضوع را دریافت که از میزان جنگها و تلفات انسانی ناشی از آن کاسته میشود.
امانالله قراییمقدم با بیان اینکه هر قدر انسانها ابتداییتر و عقبماندهتر باشند، بیشتر به جنگ و خونریزی روی میآورند، ادامه داد: اصولا جنگها بیشتر مربوط به جوامعی است که قصد دارند نفوذ و سلطه خود را با استفاده از این پدیده خانمانبرانداز به سایرین تحمیل کنند.
تعادل ساختارهای جمعیتی، با وقوع جنگها دچار اختلال میشود
وی با بیان اینکه جنگها تمام ساختارها و اجزای زندگی یک جامعه و نیز بسیاری از اجزای سایر کشورها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد، افزود: زیرساختهای اقتصادی جوامعی که درگیر جنگ میشوند، دچار آسیبهای فراوانی شده و آسیبهای اجتماعی در این جوامع به نحو چشمگیری افزایش مییابد.
این جامعهشناس اضافه کرد: به دلیل کشته شدن تعداد زیادی از مردان در جریان جنگها، تعادل ساختارهای جمعیتی و تناسب نسبت جنسی دچار اختلال شده و در مواردی از بین میرود چرا که سالمندی افزایش یافته، ازدواج و به دنبال آن باروری کاهش مییابد و تعداد دختران در مقایسه با پسران، افزایش قابل ملاحظهای خواهد یافت.
افزایش آسیبهای اجتماعی و فرو ریختن ساختارهای اقتصادی
این جامعهشناس از میان انواع آسیبهای اجتماعی به سرقت، رشوه، سودجویی و مهاجرتهای ناخواسته از نقطهای به نقطه دیگر اشاره و عنوان کرد: در پی این قبیل مهاجرتها، ممکن است تجانس فرهنگی یک منطقه از بین برود که به دنبال آن، آسیبهای اجتماعی مانند قتل و اعتیاد نیز افزایش خواهد یافت. وی با اشاره به فرو ریختن ساختارهای اقتصادی در پی وقوع جنگهای مختلف بیان کرد: در نتیجه این موضوع جوامع شاهد افزایش بیکاری در میان افراد خواهند بود. قراییمقدم از جمله تبعات اجتماعی دیگر جنگها به افزایش تعداد زنان بیوه و کودکان بیسرپرست در جوامع اشاره کرد.