بنیان‌های یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید

کد خبر : #1623
تاریخ انتشار : دوشنبه, 9 آذر 1394 17:29
تعداد بازدید کننده : 579
چاپ ارسال به دوستان
شما این مطلب را ارسال خواهید کرد:
بنیان‌های یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با...
  • Reload بازآوری
بزرگ یا کوچک بودن حروف اهمیت ندارد
ارسال
دومین نامه تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی

بسم الله الرحمن الرحیم
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتوگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسف بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، اما واقعیت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه ای برای چاره اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به خودی خود برای همنوعان اندوه بار است. منظره کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان می دهد، مادری که شادی خانوادهاش به عزا مبدل می شود، شوهری که پیکر بیجان همسرش را شتابان به سویی میبرد یا تماشاگری که نمی داند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنیانگیزد. هرکس که از محبت و انسانیت بهره ای برده باشد، از دیدن این صحنه ها متأثر و متألم می شود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک و نیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسببان این فجایع، منزجر و بیزارند اما مسأله این است که رنج های امروز اگر مایه ساختن فردایی بهتر و ایمن تر نشود، فقط به خاطره هایی تلخ و بیثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوان هایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سد بیراهه هایی شوید که غرب را به نقطه کنونی رسانده است.
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، اما لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه و افغانستان طی سال های متمادی تحمل کرده اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی به مراتب وسیع تر، در حجمی انبوه تر و به مدت بسیار طولانی تر قربانی وحشت افکنی و خشونت بوده است و دوم اینکه متأسفانه این خشونت ها همواره از طرف برخی قدرت های بزرگ به شیوه های گوناگون و به شکل مؤثر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متحده امریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله های شوم آنان بی اطلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته شده تروریسم تکفیری، با وجود داشتن عقب مانده ترین نظام های سیاسی، همواره در ردیف متحدان غرب جای گرفته اند و این در حالی است که پیشروترین و روشن ترین اندیشه های برخاسته از مردم سالاری های پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه گویایی از تضاد در سیاست های غربی است.
چهره دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده می شود. مردم ستمدیده فلسطین بیش از 60 سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه می کنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه های خود پناه می گیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیت پرهیز می کنند، یک خانواده فلسطینی ده ها سال است که حتی در خانه خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را می توان از نظر شدت قساوت با شهرک سازی های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به طور جدی و مؤثر مورد سرزنش متحدان پرنفوذ خود یا لااقل نهادهای به ظاهر مستقل بین المللی قرار گیرد، هر روز خانه فلسطینیان را ویران و باغ ها و مزارعشان را نابود می کند، بی آنکه حتی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد و همه این ها اغلب در برابر دیدگان وحشت زده و چشمان اشکبار زنان و کودکانی روی می دهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه گاه های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی میشناسید؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلح، اگر تروریسم نیست، پس چیست؟ این بربریت چون توسط نیروی نظامی یک دولت اشغال گر انجام می شود، نباید افراطی گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علت که 60 سال مکرراً از صفحه تلویزیون ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
لشکرکشی های سال های اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بیشماری داشت، نمونه ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارت های انسانی، زیرساخت های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقف یا کندی گراییده و در مواردی ده ها سال به عقب برگشته اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته می شود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه می توان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن یا از یاد بردن فاجعه ها، آیا عذرخواهی صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سال ها دنیای اسلام از دورویی و چهره آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارت های مادی نیست.
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیت و آرامش، اصلاح این اندیشه خشونت زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولت ها بر ارزش های انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه های خشونت را در جای دیگر جستوجو کرد.
متأسفانه این ریشه ها طی سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاست های فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملی خود افتخار می کنند، فرهنگ هایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. اما در دوره معاصر، جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری می کند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملت ها و کوچک شمردن فرهنگ های مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان بار تلقی می کنم. تحقیر فرهنگ های غنی و اهانت به محترمترین بخش های آنها در حالی صورت می گیرد که فرهنگ جایگزین، به هیچ وجه از ظرفیت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بیبند و باری اخلاقی» که متأسفانه به مؤلفه های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیت و جایگاه آن را حتی در خاستگاهش تنزل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه می شود، مقصریم؟ من اهمیت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمی کنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفق و خسارت بار بوده است. با کمال تأسف باید بگویم که گروه های فرومایه ای مثل داعش، زاییده ی اینگونه وصلت های ناموفق با فرهنگ های وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، باید پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده ها در جهان اسلام مشاهده می شد، در حالی که تاریخ، خلاف آن را گواهی می دهد. مستندات مسلم تاریخی به روشنی نشان می دهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکر افراطی و مطرود، آنهم در دل یک قبیله بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی ترین و انسانی ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادین خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه کشتن همه بشریت می داند، زباله ای مثل داعش بیرون بیاید؟
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولد شده اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته اند، جذب این نوع گروه ها می شوند؟ آیا می توان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آنقدر افراطی شوند که هموطنان خود را گلولهباران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگیهای پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طی سال های شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری ها و احیاناً تبعیض های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده می شود. به هرحال این شما هستید که باید لایه های ظاهری جامعه خود را بشکافید، گره ها و کینه ها را بیابید و بزدایید. شکاف ها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانهای است که گسستهای موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتابزده که جامعه مسلمان ساکن اروپا و امریکا را که متشکل از میلیونها انسان فعال و مسئولیت پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلیشان محروم سازد و از صحنه اجتماع کنار گذارد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله ها را عمق و کدورت ها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی- مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد- جز اینکه با افزایش قطب بندی های موجود، راه را بر بحران های آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وا می دارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه می دانیم که ظلم، خواه ناخواه خاصیت برگشت پذیری دارد. وانگهی مسلمانان شایسته این ناسپاسی ها نیستند. دنیای باختر قرن ها است که مسلمانان را بخوبی می شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان می خواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربه های ناگوار، بنیان های یک تعامل صحیح و شرافت مندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید. در این صورت، در آینده ای نه چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده ای استوار کرده اید، سایه اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش می گستراند، گرمای امنیت و آرامش را به آنان هدیه می دهد و فروغ امید به آیندهای روشن را بر صفحه گیتی می تاباند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب

بنیان‌های یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید - 44
“ بنیان‌های یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید ”