کار، کارِ مردم است
کار، کارِ مردم است
مدتی است که روشهای مختلفی برای ترویج کتابخوانی اجرا میشود، یکی از این برنامههای نو «کتابگردی» بود که بیش از 40 روز پیش فراخوان آن منتشر شد، حالا هم کمپین «اهدای کتاب» راهاندازی شده، نظرتان راجع به این ایدهها برای توسعه فرهنگ کتابخوانی چیست؟
«کتابگردی» یک ایده کاملاً مردمی و غیررسمی بود. سالهاست که شاهد هستیم با موضوع کتاب در مناسبتهای مختلف و در مجامع و محافل رسمی سخنرانی میشود و در مدح کتاب سخن گفته میشود، در پایان مراسم نیز برای آن سخنرانان رسمی کف میزنند، اما این بار برخلاف همه آن روشها و برنامهها، شاهد اجرای ایدهای کاملاً مردمی بودیم که با استقبال مواجه شد. در واقع مشاهده کردیم که تشویق به کتاب و کتابخوانی، با حضور هنرمندان، اهل علم و دانش، بزرگان دینی و فرهنگی و نیز مقامات دولتی شکل جدیدی به خود گرفت. ایده اولیه نیز برای نزدیکی بیشتر مردم با هنرمندان، نویسندگان، پدیدآورندگان و کتابفروشیها شکل گرفت و خیلی خوب مردم را به بازار کتاب متصل کرد. در این میان مقامات رسمی نیز که شاید پیش از این برای قرار گرفتن در چنین محافلی کمی مردد بودند، با شکستن دیوار تردیدشان، در این برنامه حاضر شدند و در کتابفروشی با خیل مشتاقان کتاب روبهرو شدند، ضمن اینکه چنین استقبالی، ابعاد فرهنگی-اجتماعی مطلوبی نیز پیدا کرد.
آیا در شهرستانها هم همین هیجان بود؟
بله، البته طبیعی است که انعکاس آن کمتر از تهران باشد، اما باز هم در چند شهر کشور گزارش رسیده بود که استقبال دست کمی از تهران نداشت و همین هیجان مردمی نیز در برخی از شهرهای کشورمان مشاهده شده است. در برخی از مراکز استانها و شهرستانها مردم با نویسندهها و چهرههای مناطق خود در محفلی صمیمی در حوزه کتاب گردهم آمدند و این شور و هیجان را تجربه کردند. ببینید این کارها و ایدههای ساده تاکنون به شکلهای مختلف شروع شده و این اشتیاق به فراگیری «کتابخوانی» در آن دیده شده است. مانند کمپینهای مجازی که برای کتابخوانی و قصهگویی شروع شد و حالا در بسیاری از برنامهها به این ایدهها توجه میشود.
پس نگاه شما این است که کارِ غیردولتی خیلی ساده شکل میگیرد اما ابعاد گسترده پیدا میکند؟
بله، اتفاقاً همین جذاب است که شخصیت این کارها «مردمپایه» است و دستگاههای رسمی و نهادهای اداری در آن نقشی ندارند. چند وقت پیش به برنامهای در حوزه کتاب دعوت شدم که محل برگزاری متعلق به یکی از سازمانهای دولتی بود. در میان سخنرانی از متولیان آن مرکز به دلیل در اختیار گذاشتن مرکز برای برگزاری یک مراسم مردمی تشکر کردم. هر چند در پایان مراسم مسوولان همان نهاد آمدند و گفتند، ما هزینه برگزاری مراسم را از برگزارکنندگان دریافت کردهایم، اما شما ببینید بازهم با توجه به اینکه نهاد رسمی هزینه دریافت کرده است اما کار مردمی ادامه پیدا کرده و آنها برای کتاب، کنار هم قرار گرفتند و مراسمی را برای فراگیری «کتابخوانی» برگزار کردند. به نظر من خود مردم نسبت به این موضوع حسِ متفاوتی دارند و با همه سختیها برای آن تلاش میکنند.
یعنی شما روبهرو شدن نهادهای رسمی و دولتی با این پدیده را مناسب نمیبینید؟
خیر، اتفاقاً مسوولان دولتی وقتی تجربه «کتابگردی» را گذراندند برایشان بسیار جذاب بود. در آن روز آقای جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به یکی از کتابفروشیهای تهران رفت و آقای صالحی، معاون فرهنگی وزارت ارشاد نیز در مشهد به چند کتابفروشی سر زد. اتفاقاً تجربه رودرروی سادهای هم داشتند، آنقدر که خودِ آقای صالحی بعد از آن تجربه اعلام کردند قصد دارند هرماه به یک کتابفروشی سر بزنند. در آن زمان آقای صالحی امیری مدیر کتابخانه ملی نیز به همراه مدیر کتابخانه ملی ترکیه و همسرش هم از کتابفروشیها بازدید کردند. این رفتار به خوبی به کتابفروش نشان میدهد تاثیر حضور آنها دیده میشود. اما به هر حال جذابیت این موضوع این بود که ایده «مردممحور» بود و بدون دخالت هیچ نهاد و سازمانی در یک عصر پنجشنبه برگزار شد.
بنابراین رویکرد «مردمپایه» به ترویج کتاب را موفقتر از رویکردهای دولتی میدانید؟
وقتی رویکردی نسبت به موضوعات مردممحور و مردمپایه شکل میگیرد، مشکلات آن هم کمتر میشود. اصلاً در گذشته هم همینطور بوده است. در مناسبتهای مختلف مثلاً نمایشگاه کتاب یا هفته کتاب، خودِ ناشران با همفکری هم کار را پیش میبردند، نویسنده را دعوت میکردند، نشستهای نقد و بررسی یا کتابخوانی یا قصهگویی برگزار میکردند و همین همگرایی ساده به یک اتفاق فرهنگی تبدیل میشد. در آن زمان هم نهادی وارد این داستان نمیشد، خود ناشر پیشبرنده موضوع بود و کارها خیلی خوب و بدون مشکل مدیریت میشد. به همین سادگی هر فروشگاه به یک پاویون کتاب تبدیل میشد. بنابراین نیازی به هماهنگیهای دشوار و طولانی با نویسنده، مترجم، منتقد و فلان مسوول نداشت. چون کار به متولی امر سپرده شده بود و طبیعی است که او نیز موضوع را با علاقه پیگیری و مدیریت کند.
اما فکر نمیکنید در بخشی از این برنامهها، نیاز به حمایت دولت یا نهادهای متولی فرهنگ وجود دارد؟
در بسیاری از مباحث، نیاز به چنین مقدماتی ندارد و کار با مردم به خوبی و حتی بسیار بهتر از نهاد رسمی انجام میشود. اما به نظرم لازم است دولت در زیرساختها به حوزه نشر کمک کند. مانند کاهش مالیات و امکان استفاده از اماکن غیرتجاری و مانند آن که میتواند از سوی بخش دولتی انجام شود.
منظور من درباره فراگیر شدن موضوع کتاب است، آیا در این باره هم کمک نهادهای فرهنگی ضروری نیست؟
معمولاً موضوعات مردمی و ایدههای مردممحور به خوبی فراگیر میشوند، اما اتفاقاً کمکی که نهادهای دولتی یا سازمانهای فرهنگی در اینباره میتوانند انجام دهند این است که طرح را پشتیبانی کنند و آن را پس نزنند. گاهی شنیدهام که مثلاً در یک نهاد یا مرکز قرار بوده است که جلسه نقد و بررسی کتابی که وزارت ارشاد به آن مجوز داده برگزار شود، اما برای برگزاری آن مردم به مشکل برخوردهاند. یعنی باور اینکه یک سیاستگذار واحد در امر فرهنگ وجود دارد و آن هم وزارت ارشاد است، در برخی نهادها و سازمانها دیده نمیشود و به نوعی شاهد یک نوع ملوکالطوایفی در حوزه فرهنگ هستیم، اتفاقاً همین کافی است که بپذیریم وقتی یک نهاد، سیاستگذاری فرهنگی کتابی را تایید کرده و به آن مجوز داده، پس ترویج آن بی مشکل است و هر علاقهمند به کتاب میتواند آن را بررسی کرده یا در مورد آن حرف بزند. یا همین که نهادهای رسمی برای برگزاری مراسمی که آنچنان با علاقه از سوی مردم برنامهریزی میشود، هزینهای دریافت نکنند یا هزینههای کمتری دریافت کنند، خود به ترویج این فرهنگ کمک میکند. یعنی خیلی لازم نیست برای این موضوع برنامهریزیهای سخت شود، در حقیقت همین موضوعات ساده، بزرگترین کمک به کتاب و کتابخوانی است.
حالا که مدتی از برگزاری «کتابگردی» گذشته میتوانید به طور واضح تاثیرات آن را در فضای فرهنگی توصیف کنید؟
تاثیرات این فرهنگ همزمان با نخستین دوره برگزاری کتابگردی آغاز شد. پیش از این در برنامههای «تهرانگردی» و نیز در جریان نخستین دوره «کتابگردی» بازدیدی از منطقه انقلاب به عنوان قلب تهران داشتم، اما متاسفانه مشاهده کردم مکانی که باید قلب تپنده شهرمان و نشانی از شور و شعور شهر باشد با همه نمادهایی که دارد، بسیار دلمرده است. قلب تهران که دانشگاه تهران، دانشگاه هنر، دانشگاه امیرکبیر و قدیمیترین سینماهای تهران و از همه مهمتر بیشترین کتابفروشیهای پایتخت را در خود جای داده است، تصویری مناسب برای نماد علم و فرهنگ ندارد و بسیار آشفته و درهمریخته و نابسامان است. همان زمان پس از بازدید از خیابان انقلاب و خیابانهای اطراف آن به شهرداری تهران پیشنهاد شد که در کنار دیگر فعالیتهای عمرانی به سیما و مناظر خیابان انقلاب و نمادهای فرهنگی آن توجه ویژه شود. در همین راستا پیشنهاد شد برای خیابان انقلاب، این فضای بزرگ فرهنگی پایتخت فکری کند و انصافاً هم شهرداری تهران و سازمان زیباسازی این کار را به سرعت در دستور کار قرار دادند. حالا در بخش غربی میدان انقلاب بازارچهها و سرای کتاب ایجاد کردهاند و در کنار این فعالیتها، سازمان زیباسازی نیز برای نمادهای فرهنگی آنجا تلاش کرد و حالا میتوانید تغییرات در محیط را بهطور واضح ببینید یا در کنار این مراکز درخواست شد به دیگر مراکز اصلی نشر و کتاب هم توجه شود. چون در تهران به غیر از انقلاب محدوده بازار، ناصرخسرو، بهارستان و جمهوری نیز از بزرگترین مراکز نشر و چاپ کتاب بودهاند که اکنون باید به آنها نیز توجه ویژهای شود.
پیشنهاد شما این بود که فضاهای کتابفروشی قدیم بازسازی شود؟
بله، ببینید پیش از این کتابفروشیها و نشر کتاب بسیار اجر داشت. در بازار تهران بازار «مسجدجامع» و بازار بینالحرمین که بازار کتابفروشها بود در ابتدای بازار بود، از اسم آنها بر میآید که بین مسجد جامع و مسجد سلطانی بوده است به همین خاطر بینالحرمین نامگذاری شده بود.
یعنی هرچه شغل عزیزتر و مهمتر بود در ابتدای بازار بود. کتاب شرافت داشت و یکی از مهمترین و اصیلترین شغلها، نشر و کتابفروشی بود. در آن زمان به این موضوع در فضای شهری توجه میشد. خب این توجه در منظر شهروند هم تاثیر میگذاشت. کاری که انصافاً هماکنون شهرداری تهران هم تلاش میکند در دستور کار قرار دهد.
یعنی اگر فضای شهری به فضای فرهنگی تبدیل شود به تغییر نگاه مردم نسبت به این موضوع کمک میکند؟
فضای شهری باید مفرح، زیبا و فارغ از هرگونه زوائد زشت و زمخت باشد. فراهم آوردن محیطی آرام، تمیز، زیبا و پر از نمادهای فرهنگی طبیعتاً مردم را سر ذوق میآورد. این کار به تغییر نگاه جامعه کمک میکند و فرهنگ را مردمی میکند. چرا که آشفتگی محیط، ناشی از آشفتگی ذهن و برنامهریزی است و در عین حال آشفتگی ذهن را تشدید میکند.
بنابراین کتابگردی به نوعی شروع تغییر این دیدگاه بود؟
روش بسیار خوب و موفقی بود. در یک زمان امکان بازدید از چند مرکز کتاب و کتابفروشی فراهم آمده بود. اتفاقاً چون روز پیشنهادی هم پنجشنبه بود، سطح مشارکت نیز بالا بود. این تجربه خوشایند قطعاً هم برای مردم و هم برای مسوولان جذاب بوده است که بدون دغدغه در محیطهای فرهنگی حاضر شدند، در عین حال روی فضای فرهنگی شهر نیز تاثیر میگذاشت و همه از آن فضای خوب و لذتبخش کتابفروشی تاثیر گرفتند.
هماکنون در هفته «اهدای کتاب» هستیم، میدانید که «کمپین اهدای کتاب» هم این روزها بسیار تبلیغ میشود، آیا این روش را هم ادامهدهنده همان راههای مردممحور میدانید؟
اصل موضوع مردمی کردن کتاب است. همین پایهگذاری روشهایی که مردم خود در آن شریک باشند و آن را ترویج کنند بیشترین اثرگذاری را دارد. کمپین «اهدای کتاب» هم مانند ایده روز «کتابگردی» کاملاً مردمی است و ظرفیت فرهنگی جامعه را بالا میبرد. اتفاقاً ایده اهدای کتاب در گسترش کتابخوانی و همخوان کردن کتابها بسیار موثر است، چون در روزگاران گذشته و در قدیم، خانهها بزرگ بود، حیاط داشت، در حیاط باغچه بزرگ و حوض بود و در خانه هم یکی از اتاقهای بزرگ به «کتابخانه» اختصاص داشت. اما هماکنون خانهها آنقدر کوچک است که واقعاً ظرفیت خانهها از کتاب پر میشود و این ایده میتواند به جابهجایی کتابها کمک کند و به علاقهمند کتاب کمک کند که کتابی جدید جایگزین خواندهشدهها بکند و خواندهشدهها را به دیگری اهدا کند. واقعیت این است که فرهنگ جنبه انسانی دارد و دقیقاً انسان باید با آن درگیر شود تا بهخوبی فراگیر شود. کتاب مهمترین مقوله فرهنگی مردمی است که به پایهگذاری و شکلدهی فرهنگ کمک میکند. بازهم میگویم هرچقدر فعالیت مردمی در این ساختار بیشتر شود، تاثیرگذاری آن بیشتر خواهد شد. به خصوص اینکه اهدای کتاب باعث میشود کتاب آسان و ارزان در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار گیرد. به هر حال عدهای نیاز به کتاب دارند، اما کتاب مورد نیازشان ممکن است گران یا کمیاب باشد، از اینرو اهدای کتاب میتواند مشکل آنها را بر طرف کند.
آیا این نگرانی به وجود نمیآید که با «اهدای کتاب» به اقتصاد و بازار کتاب لطمه وارد شود؟
اتفاقاً این موضوع خود میتواند به رونق بازار کتاب کمک کند. البته یک موضوعی را هم بگویم که در حال حاضر عموم کتابفروشیها هرکدام شغلشان را تغییر دهند، قطعاً درآمد بیشتری خواهند داشت. بارها به همین کتابفروشیهای خیابانهای ناصرخسرو، شاهآباد، انقلاب و کریمخان پیشنهاد شده است که مغازهشان را به بانک و بنگاههای اقتصادی بدهند و قطعاً سرمایهای بیش از امروز به دست آورند و آسوده در خانه استراحت کنند. اما دغدغه کتابفروش، کتاب است و این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد. کتابفروشها عقیده دارند که اگر در حد قابل قبولی گردش اقتصاد در بازار کتاب وجود داشته باشد، کار آنها نیز رونق میگیرد. عشق و علاقه به کتاب، بوی کاغذ و نشر کتاب، شاغلان در این صنف را زنده نگه داشته، بنابراین هر چقدر این فرهنگ گسترده شود، فردای کاری آنها روشنتر میشود. علاقه به هدیه دادن کتاب یا بازدید از کتابفروشیها خود رونق فرهنگ «کتاب» در کشور است. باید توجه داشت که در کنار توجه به رونق اقتصادی بازار کتاب، حضور مدیران یا چهرههای فرهنگی و هنری در کتابفروشی اذعان این نکته است که «کتابفروش» تنها نیست و دغدغه او قطعاً دغدغه مردم و اتفاقاً مسوولان فرهنگی هم هست.
پس فرهنگسازی از همین داستانهای کوچک شروع میشود؟
دقیقاً از یک داستان ساده شروع میشود. یعنی درست زمانی که مردم احساس میکنند باید کاری انجام دهند، حرکتی آغاز میشود و اتفاقاً بعد از آن، نهادها و سازمانها نیز با آن همراه میشوند. بعد از حرکت «کتابگردی» و اتفاقاً استقبال سراسری که از این حرکت صورت گرفت، شنیدهام که هماکنون مسوولان شهرداری پیگیر برگزاری روز «شهر و کتاب» هستند. این دقیقاً تاثیر رفتار و حرکت مردمی در نظام سیاستگذاری است. خب این اتفاق خوبی است، نهادهای دولتی و مراکزی مانند شهرداریها طبیعتاً منابع مالی بیشتری دارند و شاید با قدرت بیشتری بتوانند این مراسم را برگزار کنند. طرح ساده «کتابگردی» در دو سالی که از برگزاری آن میگذرد نهتنها وزیر فرهنگ و ارشاد بلکه برخی دیگر از اعضای هیات دولت را هم به کتابفروشیها برد. موضوع این است که وقتی این مقامات در آن روزها به کتابفروشیها سر میزنند، فقط یک مقام مسوول نیستند، آنها شهروند همین سرزمین هستند. بنابراین به همین سادگی فضای گفتوگو شکل گرفت و این رودررویی به رونق این فضا کمک کرد. به همین دلیل نهادهای متولی مثلاً در شهرداری تهران به دنبال ادامه آن روند هستند و حالا میخواهند برای روزی برای ترویج کتاب برنامهریزی کنند.
آیا فکر نمیکنید با اینکه برنامههای تاثیرگذار ترویج «کتابخوانی» تا به حال از سوی گروهی از مردم سازماندهی شده، تنها در میان قشری شناختهشده در حرکت بوده و توده مردم درگیر آن نشدهاند؟ مثلاً آیا فکر نمیکنید صدا و سیما به عنوان رسانه فراگیر میبایست درگیر این ایدهها شود؟
اصلاً اینگونه نیست که در میان قشر خاصی در جریان باشد. وقتی مثلاً در یکی از مناطق شهرداری پیشنهاد میشود که با همکاری ناشران خیابان کریمخان، روزهای مناسبتی کتاب برگزار شود یا در آموزش و پرورش، دانشآموزان را در روز کتابگردی که آخرین پنجشنبه هفته کتاب است، به جای بردن سر کلاس به «کتابگردی» در سطح شهر بیاورند، این خود نشاندهنده این است که این روایت در میان همه افراد علاقهمند به کتاب چرخیده است. اما در اینکه صدا و سیما از اتفاقهای روز جامعه عقب است نیز شکی وجود ندارد، نوعی تفکر سیاستزده در آن نهاد وجود دارد که شاید به این سادگی وارد این حوزه نشود، اما قطعاً پس از گذشت زمان و بروز تاثیرات اجتماعی و فرهنگی آن نیز صدا و سیما وارد داستان ترویج فرهنگ کتاب خواهد شد. چون وقتی موج میآید، همه را همراه میکند. موج را هم مردم میسازند، کمپینی که مردم شروعکننده آن هستند به سادگی همه را همراه خود میکند. در همین موضوع «کتابگردی» یا «اهدای کتاب» شاهد بودیم علما و بزرگان قم و نیز هنرمندان کشور، دانشگاهیان، اهالی فرهنگ، مولفان و مترجمان، چهرههای اجتماعی و اصحاب رسانه علاقهمندانه و مسوولانه شرکت کردند، خب این افراد نمایندگان اقشار ملت هستند. این تفکر با آنها وارد دانشگاهها، مراکز فرهنگی و اجتماعی میشود و کمکم جامعه را با آن همراه میکند. این خواسته وجود دارد، فقط هر بار ایده جالب و جذابی شکل پاسخ دادن به آن را تعیین میکند.
یعنی معتقدید این تشنگی به کتاب در جامعه امروز هست؟
بله، این تقاضا و این اشتیاق در جامعه هست. وقتی علاقهمند به کتاب ایده میدهد که آن را با دیگری تقسیم کند، یعنی این نیاز وجود دارد. البته باید تلاش شود این نیاز ترمیم و مرمت شود. برای همین باید از هر ایدهای در این زمینه حمایت کرد. با مردم همراه شد و آن را پیش برد. حالا ممکن است در زمانی یا نهادی سیاستهای تحفظی وجود داشته باشد، اما آن هم باز با فراگیری کتاب و این فرهنگ منافاتی ندارد و میتوان با در نظر گرفتن آن به جامعهپذیر شدن این فرهنگ ادامه داد.
اصل داستان همین فرهنگسازی است که در رسانهها یا فضای مجازی انجام میشود. مردم موضوع را پیگیری میکنند و آن را هدایت میکنند و وارد زندگی مردم میشود.
تاکید شما این است که مردم، مردم را به کتابخوانی دعوت میکنند؟
مردم همه این برنامهها را پیگیری میکنند، هم از طریق رسانهها و هم از طریق فضاهای مجازی. بنابراین مردم وقتی جذب شوند، دیگری را هم با خود همراه میکنند. اینگونه کتاب وارد زندگی مردم میشود. اصلاً پیش از این هم قرار بر این بود که مردم برای این کار برنامهریزی کنند. برای همین به وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد شده بود که زنگ «کتابخوانی» در مدارس پیشبینی کند و این فرهنگ را از مدرسه به خانه ببرد. خب وقتی امسال معلمهای مدارس دانشآموزان را در روز «کتابگردی» سهیم کردند یعنی مردم جذب این رویداد شدهاند و آن را پیش میبرند.
منبع: هفته نامه تجارت فردا